« به نام خداوند بخشنده ی مهربان »
نسیم ظهور
در آرزوی تو هستم همیشه نورانی
اسیر زلف تو ام پشت پرده میدانی
خیال خواب تو دیدن ز دیده میبارد
چو قطره محو تو گشتم همیشه نورانی
چنان به ناز نگاهت ندیده خو کردم
برای راز و نیازم تویی که می مانی
شمیم عطر تو در باغ لاله می پیچد
عزیز گم شده در کوچههای ظلمانی
نشستم به در انتظار یک رنگی
بدان امید که روزی گل برویانی
هزار پنجرهی آدینه باز و بسته شود
به گوش دل نرسد نغمههای عرفانی
ولی شنیدهام از قاصدی که میخواند
ز کوی کعبه برآید جمال نورانی
به عشق خال رخت حال ما پریشان است
فدا کنم دل و جان را بر این پریشانی
در انتظار ظهورت چنان پریشانم
که لحظه لحظه عمرم رود به حیرانی
به جز تو ای گل نرگس مرا خیالی نیست
به خاک پای تو سایم همیشه پیشانی
ضریح چشم سیاهت طواف هر شب من
صفای سعی مرا چشم بسته می دانی
دعای عهد تو را هر سحر وفا کردم
مگر به گوش من آید صدای روحانی
« قربانی »
یا حق ...