با لحن کدام آفتاب؛
با صدای کدام پروانه؛
با آواز کدام سنگ؛
با ترانه کدام باران؛
آوارگی همواره مان را فریاد بزنیم؟
ای دور از دسترس نزدیک!
ای سخاوت هر روزه زمین!
که نماز مهربای ات را ستاره ها، هزار مرتبه اقتدا کردند.
و هر روز تشنه تر از پیش، سر به کوهوار شانه های آسمانی ات گذاشتند.
چقدر این روزهای بی تو، کش آمده اند! چقدر طولانی شده، صدای نیامدنت!
ای مبهم روشن!
تا چند از نردبان دوری ات، بالا برویم؟!
ای تمام چشمه های جهان را فراگیر!
در کدام دامنه باران خیز، خیمه افراشته ای ؟
سفره ات را پای کدام دریا پهن کرده ای ؟
کدام دریا در سبویت ته نشین شده است؟
تا جمعه ی آمدنت،
چند ندبه فاصله است؟
" سقلاطونی،نامه های دختران به امام زمان "
هشداری نگران کننده
هشداری نگران کننده
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست
سر بر زمین افکند و گفت خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند
گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست
گفتم بیا در بند کش این بنده فرار را
گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست
گفتم که دیگر گوییا افتاده ام از چشم تو
با غم نگاهم کرد وگفت مهدی زنوکر سیر نیست
التماس دعا...